از حاکم دهههای قبل خبری نقل میکنم. شنیدهام روزی مرحوم جیحون در زمانی که جوانی نوخاسته بود در مدح مرحوم میرزا محمد خان مستوفی (وزیر) نایبالحکومه وقت یزد شعری با مطلع
قد تو به مثل چو سرو کوهی است/ این رخ نبود که پاره هوری است
وزیر که به ذوق و استعداد وی پی برده بود حیفش آمد که از آغاز جوانی بخواهد با مدح حاکمان و بزرگان شهر روزگار بگذراند بنابراین روی درهم کشید و گفت: چرا دروغ میگویی؟ مرا نادان فرض کردهای؟ کدام قد و بالا، کدام سیما (گویا مستوفی کوتاه قد و صورتش هم آبلهرو بوده است) اکنون که جوان هستی به جای مجلس آرایی برو دنبال تحصیل و کسب و کار، فردا صبح خودت را به ملاعلی مکتبدار معرفی کن. جیحون که دید باید دست خالی به خانه برود و حاکم اهل مدح وصله و بزم نیست و برعکس مردی دانا و جدی و اهل کار است متحیر ایستاده بود که میرزا محمد خان با بداخلاقی گفت چرا ایستادهای؟ جیحون گفت قربان از فرمایش متناقض شما متعجبم!! مکتب ملاعلی بروم یا دنبال کار؟ هرکه در آن مکتب رفته سوادی که نیاموخته هیچ، دیگر کاسب هم نشده! مستوفی خندید و گفت این هم صلهات! از فردا برو خدمت آشیخ محمد جندقی و جامعالمقدمات بخوان. اما تکرار تاریخ... در همین زمان و در حضور همین والی دارالعباده یزد، وقتی در جلسهای، دو، سه نفر وی را استاندار محبوب و دوست داشتنی و... خواندند. در جواب گفته است: بعد از این در جلسات و نوشتهها فقط مرا با عنوان استاندار بدون پسوند و پیشوند خطاب کنید و اصل حرفتان را بزنید. کاربرد محبوب هم برای کسی است که کارهای مفید کرده یا قد و قامتی و برورویی داشته باشد (نقل به مضمون با کمی دستکاری) البته شاهد هم دارم همین سلطانالآیینه در سرمقاله شماره گذشته نوشته بود: «بالاخره مسئولی هم پیدا میشود تا حرف حسابی بزند» البته مقصود جدیت و خوش اخلاقی است نه سر و قدی و خورشیدرویی ایشان!! منظورم آن است که بگذارید والی در پی انجام وظیفه باشد، دسته گل و بنر و خدم و حشم و دکوراسیون و بله قربانگوییها و زبانم لال تا کمر خمشدنها دردی از دردهای جامعه را دوا نمیکند. بهخواست پروردگار دو ریالیها افتاد...!!؟
زباندراز
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
یکشنبه 19,مه,2024